سنگر

بایگانی

۴ مطلب با موضوع «داستان و حکایت» ثبت شده است

یکی از دوستانم با یک زن بازیگر معروف که فوق‌العاده زیبا بود ازدواج کرد. اما درست زمانی که همه به خوشبختی این زن و شوهر غبطه می‌خوردند، آنها از هم جدا شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۳ ، ۱۰:۴۱
sangar 1404

سه نفر زن می خواستند از سر چاه آب بیاورند.


در فاصله ای نه چندان دور از آن ها پیر مرد دنیا دیده ای نشسته بود و می شنید که هریک از زن ها چه طور از پسرانشان تعریف می کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۱۰:۵۳
sangar 1404

وقتى کارمندان به ادارهرسیدند ، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۰۸:۵۰
sangar 1404
پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داش....

 پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۴
sangar 1404