رویای عجیب یک مادر بزرگ!
ما انسان ها خیلی چیزهای شگفت انگیزی داری....
ما انسان ها خیلی چیزهای شگفت انگیزی داریم که هرگز کوچکترین توجهی به آن ها نداریم ، اما اگر روزی یکی از آن ها را نداشته باشیم حاضریم دنیا را بدهیم تا به دستش بیاوریم ... مثل همین چشم ها که دنیا را با آن می بینیم ...اگر خدای ناکرده روزی بیدار شویم و ببینیم هیچ چیز را نمی بینیم وحشت برمان می دارد سریع به دنبال دکترها راه می افتیم و هزاران نذر و نیاز به درگاه یگانه بی نیاز می بریم تا مگر بتوانیم دوباره چشم بگشاییم و جهان را ببینیم .
بله این دیدن ها و شنیدن ها و نفس کشیدن ها برای ما آنقدر عادت شده اند که شگفتی هایش را فراموش کرده ایم ... ما به همه نعمت ها و داشته ها با بی تفاوتی می نگریم .
یک حکایت خواندنی از معجزه ای که برای ما خیلی بی رنگ است:
روزی با مادر بزرگم قرار بود به یک مهمانی خانوادگی برویم در مسیر نسبتا طولانی از هر دری با هم صحبت می کردیم ،
پرسید مادر این نوشته های بزرگ بالای مغازه ها چیست؟ با تعجب نگاهش کردم و گفتم اسم مغازه است و چیزی که می فروشند .
گفت چقدر جالب اینطوری مجبور نیستی همه مغازه های یک راسته را سرک بکشی از دور هم می بینی کی چی دارد ؟ از من خواست تعدادی از این تابلو ها را برایش بخوانم ..."فروشگاه لوازم کودک نی نی " ،"رستوران جوجه طلایی " و ...از این اسم ها خنده اش می گرفت می خندید چقدر جالب چه اسم های با نمکی و با حسرت گفت کاش من هم می توانستم بخوانم ...آرزو دارم نوشته های پشت این ماشین ها را ، زیر نویس تلویزیون و ...را بخوانم اما بلد نیستم....
پرسیدم سواد نداشتن چطور است ؟ چه حسی دارید؟ خیلی ساده جواب داد مانند کوری است، آدم کور است؛ واقعا این سواد خواندن و نوشتن نعمتی است که خیلی از ما داریم و قدرش را نمی دانیم با خودم فکر کردم چقدر عجیب است علاماتی روی یک صفحه می آید و ما را از خبری آگاه می کند از اتفاقی در آن سوی عالم، احساسی در قالب آن ها جاری می شود گاه ما را میخنداند و گاه می گریاند چقدر دنیای عجیبی است اگر حتی نتوانی حروف الفبا را از هم تشخیص بدهی ...
اگر حوصله این آموزش را نداریم از آن نکته هایی که در کتاب های مختلف خوانده ایم و نقطه عطفی در زندگیمان بوده است با دیگران صحبت کنیم، اگر از احام چیزی می دانیم ، از اخلاق از کامپیوتر از اقتصاد از محیط زست و هزاران زمینه دیگر که در آن ها مطالعه داشته ایم چیزی نشر دهیم اگر شده به یک نفر ...
با خودم فکر کردم حتی افراد نابینا با حس لامسه خود از دنیای شگفت خواندن و نوشتن بهره می برند اما آدم های بی سواد در دنیای که با این سرعت در علوم پیشرفت می کند و دیگر همه مظاهرش مدرن شده است چقدر دور افتاده اند چقدر تنها مانده اند.
گاهی که کودکان کار را می بینیم با خودم می گویم نکند این هم از درس و مشق جا بماند و در آینده نه چندان دور حس تلخ یک کوری ناخواسته را تجربه کنند کاش می توانستیم به همه این ها هدیه بزرگ این دنیای شگفت را بدهیم .
من بیست سال است که می توانم بخوانم و بنویسم چرا هیچ وقت یادم نبود که می توانستم مادر بزرگم را هم در این نعمت شریک کنم در این بیست سال هر چقدر هم کند پیش می رفت می توانست تابلوی مغازه ها را بخواند و روزنامه ها را ورقی بزند ...می توانست به آرزویش برسد .
نمی دانم بقیه افراد بی سواد چه حسی دارند مطمئنا خوشایند نیست ، امروز روز است .
کاش می توانستیم دری به دنیای شگفت قلم و کاغذ برای بی بهره گان از آن بگشاییم .
این نوشتن آنقدر مهم است که خداوند در قرآن کریم به آن قسم یاد می کند و می فرماید : «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون» ( سوره قلم، آیه 1)
«عظمت این سوگند هنگامى آشکارتر مىشود که بدانیم آن روزى که این آیات نازل گشت، نویسنده و ارباب قلمى در آن محیط وجود نداشت، و اگر کسانى مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند تعداد آنها در کل سرزمین مکه که مرکز عبادى و سیاسى و اقتصادى حجاز بود به بیست نفر نمىرسید، آرى سوگند به قلم یاد کردن در چنین محیطى عظمت خاصى دارد.»( تفسیر نمونه، ج 24، ص 369)
نوری برای این دیده گان
امام علی علیهالسلام فرمود: إنَّ العِلمَ حَیاةُ القُلوبِ ، و نورُ الأبصارِ مِنَ العَمى ، وقُوَّةُ الأبدانِ مِنَ الضَّعفِ . » ؛ همانا دانش، (مایه) زندگى دل هاست و روشن کننده دیدگان کور و نیرو بخش بدنهاى ناتوان . (أمالی الصدوق : 493 / 1 منتخب میزان الحکمة : 396)
پرسیدم سواد نداشتن چطور است ؟ چه حسی دارید؟ خیلی ساده جواب داد مانند کوری است، آدم کور است...
اهمیت علم آموزی
امام صادق علیه السلام: « لَو عَلِمَ النّاسُ ما فی طَلَبِ العِلمِلَطَلَبوهُ ولَو بِسَفکِ المُهَجِ وخَوضِ اللُّجَجِ »؛ اگر مردم مى دانستند که علم چه فوایدى دارد ، هر آینه در جستجوى آن بر مى آمدند ، گرچه در راه آن خون بریزند و در ژرفاى دریاها فرو روند. (عوالی اللآلی : 4 / 61 / 9 منتخب میزان الحکمة : 398 )
شاید تصور کنیم الآن آموزش خواندن و نوشتن به بزرگسالان غیر ممکن باشد اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی دستور می دهد " از گهواره تا گور دانش بجوی" یعنی اینکه در هر سنی باید به دنبال دانش بود و نباید به هر بهانه ای دست از تعلیم و تعلم کشید .
الآن یک طیف وسیعی از جامعه ما را افراد تحصیلکرده تشکیل می دهند اگر همه ما خود را ملزم کنیم که اگر شده به یک نفر هم خواندن و نوشتن یاد بدهیم هم ثوابی عظیم برده ایم و هم دنیایی را از تاریکی نجات داده ایم ما یاد گرفته ایم که "نجات یک نفر مساوی است با نجات یک جامعه".
اگر حوصله این آموزش را نداریم از آن نکته هایی که در کتاب های مختلف خوانده ایم و نقطه عطفی در زندگیمان بوده است با دیگران صحبت کنیم ، اگر از احکام چیزی می دانیم ، از اخلاق از کامپیوتر از اقتصاد از محیط زست و هزاران زمینه دیگر که در آن ها مطالعه داشته ایم چیزی نشر دهیم اگر شده به یک نفر ...
اگر باز هم هیچ زمینه ای فراهم نبود برای این قدم بزرگ و تأثیر گذار کتابی راه گشا هدیه دهیم به اشخاصی نیازمند یا کتابخانه های محتاج ....
امروز روز سواد آموزی است ببینیم ما می توانیم چه کار بکنیم ...
موفق و پیروز باشید .
فاطمه محمدی
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.